مردم شهرم همیشه عجول بوده‌اند.

همیشه همه‌ی کارهایشان را با عجله انجام داده‌اند.

چای را داغ سر کشیدند.

پشت ترافیک بوق را یکسره کردند.

شب را با استرس خوابیدند و صبح را با عجله سمت کار دویدند. 

در پیاده رو به هم خوردند و بَد و بیراه گفتند.

زود ازدواج کردند و زود هم پشیمان شدند.

آنقدر عجله کردند که وقتی رسیدند نفسی برایشان نمانده بود. 

باور کنید انتهایش چیزی نیست.

وقتی به خودتان میرسید،درون آینه فقط یک مرد، یک زن با موهای جوگندمی نگاهتان میکند.

عمر به قدر کافی تند میدود

شما آهسته راه بروید و به آرزوهایتان برسید.

به خودتان هر روز نگاه کنید و آدم‌ها را یواش یواش دوست بدارید،

چای را پای حرف‌های معشوقه‌ی دوست داشتنیِ تان سرد کنید، 

خیابان را باعشق قدم بزنید.

شما هرگز به سن و سالِ الانتان برنمیگردید.



منبع : اینترنت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

machinead دنیا بازیهای کامپیوتری نمونه سوالات مهارت های سالم زیستن فنی و حرفه ای مدیریت استان کرمانشاه انرژی پلاس برای همه افرادی که بی حالن یا حوصله ندارن... یاورِ من شناور در خورشید کوی انتظار خرید اپل ایدی - خرید گیفت کارت