لابد پیش خودتون میگید این روح وحشی هم نمی دونه با خودش چند چنده !
چرا اینهمه متضاد مینویسه ؟ یک بار کلا حال زندگی را میگیره . یک بار از حال بد خودش میگه !
معلوم نیست حالش خوبه یا بد !
خب راستش من جمع اضدادم . اما بلاتکلیف نیستم . مسیرکلی ام مشخصه ولی هر لحظه آماده ام تا فرعی عوض کنم !
این که کلا با زندگی حال نمیکنم معنیش این نیست که یک قرص سیانور گوشه ی لپ ام دارم !
از زندگی خوشم نمیاد اما دلیلش افسردگی نیست . علت اش دیدن اینهمه زشتی هست که باعث اونها صفات غیر انسانی هست .
دوز رنج زندگی به دو دلیل برای من بالا بوده .
یک) کلا دی ان ای و ژن های من حاوی رنج بودن
دو)سنسورهام خیلی قوی هستن
با این اوصاف یک تهمتن میخواد تا حال زندگی را بگیره که من نیستم . اینه که گاهی بد آچمز میشم .
تا جوان هستی و کله ی پر باد داری فکر میکنی ناجی دنیایی و براش حسابی میجنگی .
کم کم میفهمی که داری بیخودی زور می زنی !
کنترل شده عمل میکنی .
کم کم مشکلات بزرگتری را میبینی یا بهتر بگم میفهمی که اوضاع خراب تر از چیزیه که فهمیدی .
کنترل هم جواب نمیده و میرسی به جایی که من هستم .
با پرروگی به راه ات ادامه میدی اما میدونی که از دست تو کاری بر نمیاد !
آره من گاهی نق میزنم . غرغر میکنم . از احساساتم و آرزوهام مینویسم . مقاله و یادداشت و شعر و واگویه و .
یک دفعه دیدی طرز تهیه فلافل هم نوشتم !
خب این منم . یک انسان با ابعاد مختلف . یک انسان که عصیانگر بدنیا اومده . یک انسان که دلش میخواد حال خودش و دیگران بهتر بشه .
یک انسان که هم عقده داره هم آرزو هم عاشق شده هم معشوق بوده هم موفق هم ناکام هم شاد هم غمگین هم .هم .
تضاد همیشه بد نیست .
چیزی که ایراده سقوطه . سقوط ممتد .
روح وحشی
درباره این سایت