پی نوشت تکمیل شد .
وقتی این هست اون نیست . وقتی اون هست این نیست .
وقتی " تو " هستی به تعادل می رسم !
به همین سادگی .
نیستی پس همیشه نامتعادلم . انگاری گم شدم . گیجم . تمرکز ندارم . سالهاست .حسابش را تو بهتر داری !
وقت هایی که احساس ضعف میکنم یا زیر بار مشکل یا مشکلات دارم له میشم (خیال کن که زیر یک پرس 50 تنی هستی under pressure ) دلم میخواد یک آغوش امن باشه و به جای اون 50 تن در حد یک کیلو و توسط بازوهاش به بدنم فشار بیاره و 5000 تن احساس امنیت کنم و رها بشم از اینهمه رنج که توی سلول هام لونه کرده !
وقت هایی که اوضاع بر خر مراد که نه سوار الاغ SO SO هست و یک نفسکی میاد که ممد حیات باشه و چون بر میاد مفرح ذات ، دلم میخواد یکی که از ته دل دوست اش دارم کنارم باشه و مدام بگم Hey I Love U و آبشار عشق را روی سرش سرازیر کنم . نه اینکه خفه اش کنم ها .
اما وقتی اویی که از تمام وجود دوستش دارم در دسترس باشه به تعادل میرسم . هم عشق بده بهم و هم دلم میخواد با تمام وجود عشقم را نثارش کنم .
هیچی به زیبایی تعادل نیست . به طبیعت نگاه کنید . هر جا تعادل هست زیبایی هم می درخشه .
Just wanted to share with you such beautiful sense
LOVE
عشق .تنها چیزی ه که این دنیا را قابل تحمل میکنه .
چیزی که نبودش منجر به جنگ قدرت ها و ورود به حریم دیگران و هزاران بیماری روانی شده .
از روابط بین فردی تا بین .کشورها .
روح وحشی
+هنوزم وقتی احساس محبت کنم خیلی راحت به زبان میارم . گاهی سوتفاهم هم ایجاد میشه .اغلب آقایون ایرانی هنوز در قرن ها پیش زندگی میکنند .
کاش یاد بگیریم که عشق چیز قشنگیه و صرفا جنسی نیست .
++عشق مادری یکطرفه است و این موضوع تعادلش را به هم نمیزنه ولی اون تعادل لازم را برآورده نمیکنه . یک مادر فقط دهنده ی عشق هست و بی انتظار برگشت . ONEWAY ROAD. به هر حال قدردانی فرزند هم کار خوبیه .
+++من رمق زندگی را کشیدم . مرگ بیش از لاشه ای از من تحویل نخواهد گرفت .
به اندازه کافی عشق دادم . به اندازه ی کافی گفتم دوستت دارم .
به اندازه کافی زندگی کردم . لحظات شیرین زیادی را تجربه کردم .مادر شدن . عاشق شدن . تحول ها و دگردیسی ها و ققنوس وار از دل آتش ها بیرون آمدن .
هم عاشق شدم و هم معشوق . اونجور که از نوجوانی آرزو داشتم و اینکه دوستم داشتی و داری ( مطمئنم ) .
سفرها و دیدن ملل مختلف را تجربه کردم . عاشق سفرم هنوز . آفریقا نرفتم . یونان و مصر و . .
آموختن . چیزی که توقف نخواهد داشت .
خلاقیت .
آماده ام برای رفتن به گمانم . زندگی زیاد هم خوب نیست . کمی حسرت لازمه . باید یه چیزی هم نصیب خاک بشه یا نه ؟!
فقط کاش به رسم بلاد کبیره و صغیره جسد را بسوزنن . بیزارم از رسم شستن و دفن و مراسم هاش .
++++ حس خوبی داره از مرگ و زندگی گفتن . حال میکنم .
درباره این سایت